وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۶۷۹۲۲
حضور ثابتی در یک برنامه تلویزیونی با صلاحدید شخص شاه، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و خیلی زود نام او به مظهر رعب و سرکوب رژیم شاه بدل گشت.
به گزارش ایران اکونومیست، چندی قبل در تجمع نیروهای ضدانقلاب در لس آنجلس آمریکا، تصویری منتشر شد که همچنان محل بحث و تحلیل و حتی واکنش کاربران شبکههای اجتماعی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اخیرا شبکه منوتو که ذکر ریشه های بهایی و گرایشات سلطنت طلبانه مدیران و کارکنان آن نیاز به تاکید مجدد ندارد، مستندی درباره پرویز ثابتی به روایت این شکنجه گر ساواک تولید و پخش کرده است که در آن تلاش شده تا تصویر متفاوتی از او ارائه دهد. به همین بهانه نگاه دوباره ای به پرونده ثابتی کردهایم و یادآوری جنایتهای او در دوران پهلوی امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است تا با روایتسازی جعلی سلطنتطلبان، اعمال وحشیانه او در مواجهه با مردم ایران فراموش نشود.
به همین مناسبت نگاهی به زندگی و زمانه «پرویز ثابتی»، نماد سرکوب و اختناق در دوران پهلوی دوم خواهیم داشت.
"من همیشه با هرچیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده ام و هیچ وقت خودم نه شکنجه دیده ام و نه بازجویی کرده ام."(پرویز ثابتی، «در دامگه حادثه»)
«پرویز ثابتی» مشهورترین مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، فرزند حسین در ۱۳۱۵ش. و در خانوادهای بهایی در بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای حسینیه و شاهپسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد؛ در ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی عهدهدار بود. پرویز ثابتی در بدو استخدام در ساواک که در بهمن ۱۳۳۷ و توسط مدیرکل وقت اداره کل ششم ساواک، ضرابی، معرفی شده بود
او در شرح حالی که برای استخدام در ساواک نوشت، دوران کودکی و خانواده خود را چنینی شرح داد:
ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد و به احتمال قوی در همان مأموریت در پیوند تنگاتنگ با موساد قرار گرفت. او که در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان «سخنگوی ساواک» و « مقام امنیتی» شهرت یافت، گرداننده اصلی سازمان ساواک به شمار می آمد و با ارتباطاتی که با «موساد» و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگیهای ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله می کرد. اطلاعات وی به ویژه در مورد فعالیت گروههای مبارز خارج از کشور، ساواک را در مبارزه با کنفدراسیون و سایر گروههای مخالف رژیم یاری داد.
وی که دوره جنگها و عملیات ضد پارتیزانی و ضد چریکی دیده بود، با تجهیزات و امکانات گسترده، گروهی را که در اسرائیل و دیکتاتوریهای نظامی آمریکای لاتین دوره دیده بودند برای مبارزه با چریک های مارکسیست مسلح در سیاهکل گیلان به محاصره جنگل فرستاد.
در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضد خرابکاری (ساواک - شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ تأسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد را ایفا میکرد و ساواک نقش «ام. آی. ۵» را داشت. کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل شد و بعدها در شهرستانها نیز شعبههایی که تحت نظر مرکز فعالیت مینمودند، راهاندازی گردید. کمیته مشترک با ۳۷۵پست سازمانی که ۱۱۱ پست آن متعلق به ساواک و ۲۶۴ پست دیگر به شهربانی اختصاص یافت، فعالیت خود را آغاز مینماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین میگردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار میگیرند.
ثابتی در سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی)تعیین و عملاً همه کاره ساواک شد.
ارتشبد نعمت الله نصیری
گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده می شد، عمدتاً از طرف ثابتی و حلقهی او تنظیم می گردید. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. حتی فعالیتهای اعضای خاندان سلطنت هم از این گونه نظارت و گزارشها مصون نبودند، گاه حتی گزارشهای ثابتی در مورد فعالیتهای غیرقانونی اعضای خاندان سلطنت خشم شاه را برمی انگیخت. منابع اطلاعاتی او علاوه بر مأمورین ساواک و هزاران « منبع خبری» که در تمام سازمانهای دولتی و بخش خصوص داشت، عوامل جاسوسی اسرائیل (موساد) در ایران و افرادی از قبیل منوچهر آزمون، داریوش و هدایت الله اسلامی نیا بودند که مستقیماً با او تماس داشتند و اخبار و اطلاعات دست اولی را از دستگاههای دولتی و بخش خصوصی و بازار و محافل روحانی در اختیار او می گذاشتند.
ثابتی از زمره دوستان نزدیک هویدا بود و در ملاقاتهایی که هر چهارشنبه شب با وی داشت اطلاعاتی را در اختیار وی قرار می داد که بی گمان یکی از ابزار تثبیت و تداوم قدرت هویدا بود. در هر ارزیابی از موقعیت هویدا نام وی به میان می آید زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش بهایی خود داشته است.
علت مشهور شدن ثابتی
دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشههای آن، اقدامات پیشین گروه چریکهای فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاریهای داخلی و خارجی، روزنامهها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد. در آن واقعه، یک گروه چریکی مارکسیست که از شاگردان «بیژن جزنی» بودند به یک پاسگاه ژاندارمری حمله کردند و بعد در پی بسیج نیروهای امنیتی به منطقه تقریبا همه آن ها کشته و دستگیر شدند. این گروه مارکسیست، پایه گذار گروهی موسوم به «چریک های فدایی خلق» شدند.
به هر حال حضور ثابتی در این برنامه تلویزیونی که به صلاحدید شخص شاه انجام گرفت، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و دیری نگذشت که نام او به مظهر رعب و سرکوب ساواک تبدیل شد. البته گروه های مسلح چپ در میان خود، او را با یک اسم مستعار دیگر می شناختند: ابرو کمانی
البته این تنها حضور «ابروکمانی» بر صفحه تلویزیون نبود و او چندبار دیگر به عنوان «مقام امنیتی» و در واقع سخنگو و «ویترین» ساواک به تلویزیون رفت. یکی از فیلم هایی که از حضور او در تلویزیون ملی آن زمان در اینترنت موجود است، یک جلسه مطبوعاتی است که در آن «مسعود بهنود»، روزنامه نگار سوگلی هویدا از مقام امنیتی درباره گزارش تایمز لندن می پرسد که مدعی شده بود، ساواک دارای «۵ میلیون»! کارمند است. ثابتی در پاسخ به این پرسش گفت:
0 seconds of 2 minutes, 58 secondsVolume 90% Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts میانبرهای صفحه کلیدEnabledDisabled پخش/توقفSPACE افزایش صدا↑ کاهش صدا↓ پرش به جلو→ پرش به عقب← زیرنویس روشن/خاموشc تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf بی صدا/با صداm پرش %0-9 x0.5x1x1.25x1.5x2 پخش زنده 00:00 00:00 02:58
«حسین فردوست»، دوست صمیمی و محرم محمدرضا پهلوی که به نوعی بنیانگذار ساواک بود، نقشی پررنگ در ارتقاء ثابتی داشت. فردوست درباره نقش این برنامه های تلویزیونی در صعود جایگاه ثابتی گفت:
ثابتی در مصاحبه با عرفان قانعی فرد درباره ارتقاء خود در ساواک چنین گفت:
فردوست میل به خودنمایی و البته ظاهر خوش خط و خال ثابتی را در ترفیع او بسیار موثر می دانست:
ارتشبد حسین فردوست
فردوست درباره جاه طلبی بسیار بالای ثابتی و علاقه او به در چشم بودن و بروز بیرونی(رخلاف بیشتر مقامات امنیتی) نیز اظهارات جالبی کرده است:
از سال ۴۹ که به معاونت اداره کل سوم ساواک(اداره امنیت داخلی) و در واقع ستون ساواک، رسید، نقشی اساسی در حکومت پیدا کرد، چرا که تقریبا هر شغلی قابل توجهی در کشور، از وزارت تا نمایندگی تا استادی دانشگاه، وابسته به استعلامی بود که از اداره کل سوم گرفته می شد. ثابتی به لحاظ امنیتی هم سرکوب گروه های مسلح چپ و مذهبی را در کارنامه داشت، به طوری که در سال ۵۵ تقریبا همه گروه های مسلح رژیم یا متلاشی شده، و یا به گروه های چندنفره پنهان محدود شده بودند.
جنایت ساواک بر تپه های اوین
یکی از جنایات مهم دوران سیطره ثابتی بر ساواک به ۳۰ فروردین سال ۵۴ بازمی گردد. در این روز، ۹ تن از سران گروه های چپ(فدایی خلق و مجاهدین خلق) بدون محاکمه در جریان انتقال از زندان اوین توسط ساواک تیرباران شدند.
«بیژن جزنی» از رهبران چریکهای فدایی، همراه با ششنفر دیگر از چریکهای فدایی خلق به نامهای «حسن ضیا ظریفی»، «احمد جلیلی افشار»، «مشعوف کلانتری»، «عزیز سرمدی»، «محمد چوپانزاده» و «عباس سورکی» به همراه «مصطفی جوان خوشدل» و «کاظم ذوالانوار» دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپههای اطراف زندان «اوین» به آمریت شخص شاه و کارگزاری ثابتی، در اطراف قریه اوین با چشمان و دستان بسته تیرباران شدند.
یکی از مهم ترین روایت ها که بر نقش ثابتی در این جنایت صحه می گذارد، شرح «بهمن نادری پور»(معروف به تهرانی)، از شکنجهگران معروف ساواک، در دادگاه انقلاب در سال ۵۸ است. تهرانی در دادگاه در شرح ان واقعه گفت:
ثابتی اما در کتاب خاطرات شفاهی خود موسوم به «در دامگه حادثه»، مثل بسیاری از دروغ هایی که در آن کتاب رفته است، مدعی است که زندانیان در هنگام فرار از ون انتقال زندانی به رگبار بسته شدند:
این دروغ بزرگ ثابتی که ۹ زندانی مهم برای رژیم، با دستان و چشمان بسته، چگونه توانستند همگی دستبند خود را ببرند و همزمان در بیابان های آن موقع اطراف اوین پا به فرار بگذارند، خود به اندازه کافی مضحک است. جدای از این که روایت های دیگر از زندانیان سیاسی و برخی عوامل رژیم شاه از زوایای مختلف این جنیات ساواک را افشاء کرده است.
البته برای کسی که در اوج وقاحت مدعی می شود که نهایت شکنجه در ذهن نعمت الله نصیری(رییس ساواک) این بود که به زندانیان «چلوکباب با دوغ» بدهند و بعد اجازه خواب به او ندهند، جعل چنین دروغهایی نه تنها بعید نیست، که بسیار محتمل است.
صفحه ۳۰۸ کتاب «در دامگه حادثه»مثلا ثابتی در همان دامگه حادثه مدعی شده است:
این در حالی است که عمده زندانیانی که نسبت به انتشار کتاب خاطرات ثابتی واکنش نشان دادند، بر نقش مستقیم او در شکنجه زندانیان صحه گذاشته اند. مثلا «نصرت الله تاجیک»، از زندنیان سیاسی قبل از انقلاب دعاوی خنده دار ثابتی را چنینی زیر سوال برده است:
ثابتی، عامل اعدام نشدن رجوی
پرویز ثابتی طبق صفحه ۲۸۲ کتاب خاطرات خود، کاظم رجوی، برادر بزرگ تر مسعود را با حقوق ماهی ۱۰۰۰ فرانک به مأمور ساواک تبدیل می کند. در سال ۱۳۵۰ که در پی ضربه شهریورماه ساواک به مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، اعضای سازمان دستگیر و به اعدام محکوم می شوند، کاظم رجوی با ثابتی تماس می گیرد تا برادر خود (مسعود رجوی) را نجات دهد. ثابتی در این زمینه می گوید:
فرار حمید اشرف از تور ثابتی
حمید اشرف، رهبر گروه مارکسیست مسلح چریک های فدایی خلق، در سالهای ۵۴ و ۵۵ از اهداف اصلی تعقیب شهربانی و ساواک بود.
اشرف آن قدر برای شاه اهمیت داشت که تقریبا بعد از هر گزارش «شرف عرضی» نصیری و ثابتی به او، از آن ها درباره دستگیری حمید اشرف می پرسید:
"هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید."
در عملیات ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۵ علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید:
در نهایت حمید اشرف و ده تن دیگر از اعضای سازمان در تیر ماه ۱۳۵۵ بعد از ساعت های درگیری به دست نیروهای ساواک کشته می شوند. کشتن حمید اشرف و متلاشی کردن مرکزیت چریک های فدایی، یکی از بزرگ ترین دستاوردهای امنیتی ثابتی برای رژیم شاه بود.
سفر ثابتی به مشهد با همسرش به اتفاق سپهبد جعفرقلی مستوفی و همسرش(نحوه چادر سر کردن همسران آن ها به خوبی گسست مقامات پهلوی از مردم را نشان می دهد)
پیش بینی انقلاب توسط ثابتی
ثابتی در خاطرات شفاهی خود مدعی شد که دو سال پیش از پیروزی انقلاب، وقوع ان را پیش بینی کرده و ان را با شاه مطرح کرده بود و البته انتظار از او به عنوان مسوول اصلی تشکیلات اطلاعاتی شاه نیز همین بود. او می گوید که گزارشی مفصل را در آذر ۵۵ برای شاه نوشت و از طریق رییس وقت ساواک، نصیری، نزد شاه فرستاد:
او در این گزارش با اشاره به افزایش قابل توجه جمعیت دانشجویان و افزایش ۴ برابری جمعیت پایتخت، شکل گیری واحدهای کارگری بزرگ در تهران و اطراف آن، پیدایش گروه های مسلح جدیدی و کارآزموده شدن عناصر مسلح ضدرژیم در زندانها به شاه یادآور شد که اوضاع با زمان کندی و شکل گیری ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ متفاوت است. گرچه ثابتی در این تحلیل خود به عنصر اصلی، یعنی رهبری مقتدرانه و مرشدیت معنوی حضرت امام در هدایت خیزش مردمی علیه رژیم شاه، وزن چندانی نمی دهد و این اشتباه بزرگ او و سایر کارگزاران رژیم شاه و حامیان خارجی آن ها بود. به هر حال، ارسال همین گزارش هم ظاهرا باعث خشم شدید شاه می شود که در سال ۵۵ خود را در اوج قدرت و اقتدار تصور می کرد:
مقاله رشیدی مطلق
حضرت امام به مناسبت چهلمین روز درگذشت فرزندش - مصطفی خمینی - بیانیه هایی منتشر کرده و در آنها از فجایع و مظالم شاه سخن می گوید. شاه با دیدن آن ها به شدت عصبانی شده و به نصیری - رئیس ساواک - می گوید:
"این مرد عقب مانده و عامل اجنبی، جسارت را از حد گذرانده است، دستور بدهید دو مقاله تهیه و در آنها به سوابق خانوادگی او که به وسیله ی انگلیسی ها از هندوستان به ایران، آورده شده اند و مخالفت او با اصلاحات ارضی و حقوق زنان و برنامه های اصلاحی مملکت، تهیه و در شرفیابی بعدی بیاورید تا ملاحظه و دستور چاپ آنها در مطبوعات داده شود "
نصیری به ثابتی می گوید اعلیحضرت به ما دستور داده اند و شما این دو مقاله را تهیه کنید. ثابتی مطابق دستور شاه عمل می کند. اما شاه همین دستور را به هویدا که در آن زمان وزیر دربار بود می دهد. هویدا هم این امر را به فرهاد نیکخواه محول کرده و او نیز به فردی به نام شعبانی می گوید تا مقاله را بنویسد. آن مقاله را شاه می پسندد و به دستور او در روزنامه ی اطلاعات به نام مستعار رشیدی مطلق منتشر می شود. اقدامی که به باور بسیاری از مورخان، یکی از نقاط عطف تبدیل جنبش انقلابی مردم ایران به یک قیام سراسری شد.
ماجرای فهرست «۱۵۰۰ نفره» انقلابیون
در خردادماه ۵۷، زمانی که دولت جمشید آموزگار(فراماسون معروف و عامل مارکدار ایالات متحده) کم کم سررشته کنترل اوضاع کشور را در برابر انقلابیون از دست می داد، ارتشبد نعمت الله نصیری و بالطبع، پرویز ثابتی که مهره مورد وثوق او بود، از چشم شاه افتاده بودند و زمزمه های خانه تکانی در ساواک جدی بود. با این حال، ثابتی برای حفظ نظامی که همه چیزش را به ان مدیون بود دست از فعالیت برنداشت.
او به ادعای خود در آستانه ۱۵ خرداد ۵۷، طرحی را برای دستگیری ۱۵۰۰ نفر از چهره های مخالف رژیم تهیه کرد تا به زعم خود خیزش مردمی را کنترل کند. او ابتدا این طرح را به جمشید آموزگار، نخست وزیر، ارایه داد، ولی آموزگار که چهره ای به شدت محافظه کار و اصولا تکنوکرات بود، موافق اجرای این طرح نبود. از همین رو، ثابتی طرح خود را نزد دوست دیرین و همکیش خود، امیرعباس هویدا برد که در آن مقطع وزیر دربار پهلوی بود:
ثابتی مدعی است که شاه جلوی بسیاری از اسامی این فهرست منها گذاشت و در نهایت لیست دستگیری ها را به ۳۰۰ نفر تقلیل داد:
با وجود این ادعای گزاف ثابتی که طبق معمول از ان اغراق ها و خودنماییهای خاص نشان دارد، در ۱۶ خرداد ۵۷ نصیری از ریاست ساواک برکنار شد پس از برکناری ارتشبد نصیری رئیس ساواک در روز ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ تغییرات مهمی در ساواک روی داد بدین معنی که سپبهد ناصر مقدم رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران که در امور امنیتی تا حدودی به ملایمت و اعتدال شهرت داشت و در گذشته سالها از مقامات مهم ساواک و مدیرکل اداره سوم بود، جانشین نصیری شد و با رفتن او، دوران یکه تازی ثابتی هم در ساواک به پایان رسید. او که از قبل، یعنی از زمان ریاست مقدم بر اداره کل سوم، با او رابطه چندان خوبی نداشت، کم کم به حاشیه رفت تا این که در پاییز ۵۷ دچار این احساس خطر شد که در صورت ماندن در کشور، به سرنوشت نصیری، هویدا، داریوش همایون و امثال آن ها دچار شود که شاه برای کاستن از التهابات عمومی، آنها را بلاگردان خود کرده و به زندان انداخته بود.
بنا بر یکی از گزارش های ساواک به تاریخ ۱ آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد.
گرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عدهای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عدهای از زندانیان که به موجب ماده پنج قانون حکومت در طول ماههای شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و از آنان حلالیت طلبیده و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: "یک هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی «العال» متعلق به اسرائیل مستقیما از تلآویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت."
و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده که در ۹ آبان، برای ان که به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقصاد اروپا ترک کرده بود. و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزء آن هاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شدهاند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهمترین پست ساواک برکنار شد».
ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. در همه این سالها او ظاهرا به تجارت مشغول بوده، لیکن به هیچ عنوان منطقی نیست که یک «مقام امنیتی» رژیم شاه در آن سطح، با ان ارتباطات گسترده با موساد و سیا و ام آی۶، تنها در کنج حجره تجارت به چرتکه انداختن مشغول بوده باشد.
منبع: مشرق نیوز
منبع: خبرگزاری ایسنا
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: چریک های فدایی خلق گروه های مسلح مقام امنیتی پرویز ثابتی دامگه حادثه کمیته مشترک اداره سوم رژیم شاه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۷۹۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا ادعای سید حسین نصر دربارهی همکاری شریعتی با ساواک حقیقت دارد؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به تازگی ویدیویی از یک گفتوگوی قدیمی با دکتر سید حسین نصر، رئیس دانشگاه آریامهرسابق(صنعتی شریف) در سالهای پیش از انقلاب و رئیس دفتر فرح پهلوی در فضای مجازی بازنشر شده که او در آن ادعا کرده «سازمان امنیت پیشتیبانی بسیار قوی از شریعتی میکرد در دانشگاه فردوسی. [شریعتی با ساواک] به نحوهای همکاری یا عضویت داشت. او میگفت این کار را برای پیشبرد اهداف انقلابی میکرد. پولهای حسینیه ارشاد توسط سازمان امنیت میآمد. ثابتی طرفداری عجیب و غریبی از شریعتی کرد. میگفت افراد و جوانان را از کمونیسم برمیگرداند. آنها [ساواک] گزارش شدیدی علیه من برای شاه فرستادند. من دلایل خودم را برای شاه گفتم. شاه گفت کاری به کار شریعتی نداشته باشید.»
مرکز اسناد انقلاب اسلامی بهتازگی اسنادی را منتشر کرده که بهروشنی نشان میدهند شریعتی همواره مورد سوءظن ساواک بوده است. در ادامه گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره و نیز اسنادی را که در این زمینه منتشر کرده است میخوانید:
۱۳ سال قبل پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم (امیت داخلی) ساواک در کتاب خاطراتش ادعاها درباره هماهنگی و همکاری شریعتی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور برای برنامههای سخنرانی در حسینیه ارشاد را رد کرده بود: «اینکه ساواک به او کمک کرده باشد که چنین فعالیتهایی را انجام بدهد، به کلی بیپایه و اساس است. چون او در ابتدا، علاوه بر حمله به شیعه افراطی و اسلام عقبمانده، به مارکسیسم نیز حمله میکرد و در آن زمانها، هنوز مارکسیسم در بین دانشجویان جذبه داشت، ما موافقت کردیم تا در دانشگاه فردوسی مشهد تدریس کند، منتها او غالبا اینطرف و آنطرف در حال سخنرانی بود… ما او را لانسه نکردیم. صرفا موقعی که میخواست در دانشگاه فردوسی مشهد استادیار بشود، صلاحیت وی را تایید کردیم و بعد که خواست برود فرانسه، اجازه خروجش را تایید کردیم. پس از بازگشت، شروع کرد به زیادهروی و افراط که بازداشتش کردیم… ۶ ماه بعد قبول کرد که یک سلسله مقالاتی ضد کمونیستی بنویسد و مینوشت در پاورقی روزنامهها چاپ میشد… او را آزاد کردیم به شرط آنکه به نوشتن مقالات ضد کمونیستی در خارج از زندان ادامه دهد اما او به بهانه مریضی ادامه نداد و بعد دوباره مخفی شد.»[۱]
گزارشهای پرشماری از ساواک در گنجینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود که گویای سوءظن دائمی، نظارت و مراقبت بر سخنرانیها و آثار دکتر علی شریعتی است.
یکی از این اسناد، کسب تکلیف اداره کل سوم ساواک به ریاست ثابتی، از سازمان اطلاعات و امنیت کشور در خصوص جلوگیری از سخنرانی شریعتی و تحت مراقبت قرار دادن او و کنترل انتشارات حسینیه ارشاد «به دلیل سخنرانیهای نامبرده علیه مصالح کشور و انتشار کتب ضد رژیم توسط آن» است:
«درباره دکتر علی شریعتی مزینانی
محترما باستحضار میرساند.
فعالیتهای مذهبی حسینیه ارشاد در واقع قائم به وجود دکتر علی شریعتی مزینانی که به طور نسبتا مرتب در این حسینیه سخنرانی مینماید میباشد، این شخص در گذشته فعالیتهای خلافی را علیه مصالح کشور انجام میداده که بعدا در ظاهر خود را فردی که قصدش مبارزه با عناصر منحرف میباشد قلمداد و در زمینههای مذهبی شروع به فعالیت کرده و با گام گذاشتن در حسینیه ارشاد در این زمینه تلاشهای زیادی از خود نشان میدهد.
آنطوری که نوشتهها و اظهارات یادشده نشان میدهد در جریان فکری مشارالیه هیچگونه تغییری به وقوع نپیوسته، بلکه وی با هوشیاری کامل مقاصد خود را در پوشش مسائل مذهبی به مستمعین اظهاراتش و خوانندگان کتبی که انتشار میدهد، ارائه میکند و هر روز گام جدیدی در این راه برمیدارد. در طرز تفکر نامبرده وجوه تشابه بسیاری با عناصر سازمان آزادیبخش ایران وابسته به جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی مشاهده میگردد، و وجه تمایز او با این افراد صرفا عدم اظهار نیات خود به طور آشکار و ارائه آن در قالبهای خاص مذهبی است و به طور کلی میتوان نامبرده را عامل اصلی وقایعی که در حسینیه مذکور میگذرد دانست زیرا هیاتمدیره و گردانندگان حسینیه موصوف نیز تحت تاثیر و نفوذ وی میباشند و در واقع آلت بلاارادهی وی هستند.
نکتهی دیگری که در خصوص وضعیت حسینیهی مورد بحث شایان توجه و امعان نظر است انتشارات حسینیهی مزبور میباشد که بدون هیچ کنترل و کسب مجوزی صورت میگیرد. قسمت انتشارات حسینیهی مذکور مطالب مذهبی و سخنان نامبرده را به صورت کتب مختلف و نشریات و جزوات متعدد در اختیار عناصر مذهبی قرار میدهد و قبل از انتشار به علت آنکه مجوز قانونی مانند انتشار سایر کتب از مراجع مسئول اخذ نمینمایند مطالب خود را در پوششهای مناسب به خوانندگان تلقین میکند و خلاصهی دو کتاب شهادت و از کجا آغاز کنیم که به شرح پیوست از عرض میگذرد مؤید این امر میباشد.
با عرض مراتب بالا چنانچه صلاح دانسته شود نام یادشده از سخنرانان حسینیهی مذکور حذف و شدیدا تحت مراقبت قرار گیرد و انتشارات حسینیهی مزبور نیز به دقت کنترل و ترتیبی اتخاذ گردد قبل از انتشار هرگونه کتاب و نشریهای مطالب آن مورد بررسی و پس از کسب اجازه مبادرت به انتشار آن نمایند. موکول به رای عالیست.»
چهار روز بعد از این گزارش، مکاتبهی دیگری صورت میگیرد که دو ماه بعد از آن (۴ر۱۱ر۵۱) منجر به نامهی رئیس ساواک با شهربانی کل کشور در خصوص جمعآوری بعضی از آثار دکتر شریعتی میشود.
دربارهی کتب تالیفی دکتر علی شریعتی مزینانی
پیرو شماره ۹۸۵۴ر۳۱۲ – ۲ر۹ر۵۱
دکتر علی شریعتی مزینانی که از عناصر ناراحت و مخالف دولت میباشد و قبلا با سخنرانی در حسینیه ارشاد و برخی از کانونهای دانشجویی مبادرت به ایراد سخنان تحریکآمیز مینمود، به موازت اینگونه اقدامات، و از طریق انتشارات حسینیه ارشاد و با سوءاستفاده از اینکه نشریات حسینیهی موصوف وسیله مقامات مسئول به طور کافی کنترل نمیشد، کتب تحریکآمیزی تالیف و منتشر نموده بود. اما پس از بسته شدن حسینیه ارشاد تهیه و توزیع اینگونه کتب و جزوات پایان نگرفت به طوریکه هماکنون جزوهها و کتابهای مزبور از تهران به اکثر مناطق کشور ارسال گردیده و میگردد. با توجه به اینکه شخص نامبرده سعی نموده در اینگونه کتب با قلب حقایق دین مبین اسلام و نتیجهگیریهای گمراهکننده، از اعتقادات مذهبی افراد سوءاستفاده نموده و آنها را به سوی فعالیتهای مضره سیاسی سوق دهد، خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به جمعآوری کتب تالیفشده وسیله نامبرده بالا که لیست اسامی آنها به پیوست ایفاد میگردد، در تهران و سایر نقاط کشور اقدام و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ارتشبد نصیری
۱- از کجا آغاز کنیم
۲- شهادت
۳- یکبار دیگر ابوذر
۴- علی، مکتب، وحدت و عدالت
۵- امت و امامت
۶- روش شناخت اسلام
۷- مسئولیت شیعه بودن
۸- شیعه علوی و شیعه صفوی
۹- اسلامشناسی (جزوات متعدد)
برآیند اسناد و گزارشهای ساواک نه تنها موید ادعای دکتر نصر دربارهی همکاری شریعتی با ساواک نیست، بلکه برخلاف آن آثار و سخنرانیهای او را «تحریکآمیز» تشخیص داده و درصدد جمعآوری و تعطیلی آن برآمدند.
پینوشت:
۱. در دامگه حادثه، خاطرات پرویز ثابتی به کوشش عرفان قانعیفرد صص ۲۸۰-۲۷۹
۲۴۵۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899765